معرفی محصول:
حس میکردم دارم کار اشتباهی میکنم؛ ولی بیشتر که فکر میکردم، به این نتیجه میرسیدم که فقط دارم یه کم شیطنت میکنم. عزمم رو جزم کردم و نگاهم رو به عرفان دوختم. حواسش به من نبود. چند ثانیهای که گذشت، نگاهمو احساس کرد و به سمتم چرخید. همونطور که بهش خیره شده بودم، عقب عقب رفتم و جمعیت رو دور زدم. نگاه عرفان تمام مدت به من بود و مسیر حرکتم رو دنبال میکرد. از جمعیت که دور شدم، سریع رفتم داخل چادرش. قلبم اونقدر محکم میکوبید که توی گلوم حسش میکردم. هر لحظه منتظر اومدنش بودم. سایهش که روی چادر افتاد، قلب منم از کار افتاد...
245,000 تومان