هلن کارترایت، زنی هشتاد و چند ساله، پس از شصت سال زندگی در استرالیا و از دست دادن همسر و پسرش، به روستای کودکیاش در انگلستان بازمیگردد. او که دیگر دلیلی برای ادامه زندگی نمیبیند، روزهایش را در تنهایی و سکوت سپری میکند.
اما یک شب سرد پاییزی، برخوردی تصادفی با یک موش کوچک در خیابان، زندگیاش را دگرگون میکند. این موجود کوچک، که هلن نامش را «نقلی» میگذارد، نهتنها به او دلگرمی میبخشد، بلکه درهای بسته قلبش را به روی دیگران میگشاید و او را به دنیایی از دوستیها و ارتباطات جدید میبرد.
نقلی داستانی است لطیف و تأثیرگذار درباره غم، پیری، و امیدی است که میتواند در سادهترین لحظات و از غیرمنتظرهترین راهها به زندگی بازگردد.