تنها چشمانداز طبیعت نیست که هایدی را ارزشمند کرده است. کتاب داستانی قدرتمند و باشکوه را روایت میکند... داستان دخترکی قهرمان که خوب بلد است از خوشیها لذت ببرد؛ دوستداشتنیترین غول مهربان ـ پدربزرگ هایدی ـ که مثل همه غولهای خوب قلبی از طلا دارد، و پیچیدگیها و غافلگیریهایی که داستان را بهسوی پایانی بهیادماندنی سوق میدهند، پایانی که مثل یک تلهموش محکم بسته نمیشود، بلکه به شما اجازه میدهد رویا ببافید و خیال کنید. من فکر نمیکنم موفقیت چشمگیر این کتاب چندان عجیب و غافلگیرکننده باشد. هایدی درباره چیزی است که همه ما آن را میفهمیم و برایمان ارزشمند است: عشقی که آدمها برای گوشهای از دنیا، که مخصوص خودشان است، در سینه دارند. جهانی برساخته از چیزهای ساده: برف و باد و گلها؛ بیباکی و دوستی و آزادی.