کنار دریا مرخصی و آزادی (مجموعه داستان)
معرفی محصول:
من و بهمن و محسن توی پژوی 504 پدر بهمن نشسته بودیم. پدر بهمن پشت فرمان بود و مادر بهمن بغلدست او و ما بچهها عقب نسشته بودیم.
پدر و مادر من توی بیوک پدر محسن بودند. مادر محسن نشسته بود جلو و خواهر محسن و خواهر من روی صندلی عقب، پهلوی پدر و مادر من نشسته بودند. من و محسن دوست داشتیم توی ماشین پدر محسن باشیم، چون پدر محسن تندتر میراند. اما سوسن، خواهر محسن، گفته بود من توی ماشینی که پسرها بنشینند نمینشینم، چون که ما سه نفر درست پیش از سوار شدن، توی کوچه خودمان، فوتبال بازی کرده بودیم و بوی عرق میدادیم...
49,500 تومان