معرفی محصول:
دلم هوای خانه پریسا را داشت. شبها قدم به قدم در ذهنم پرسه میزدم. از خیابانها میگذشتم. میرسیدم در خانهشان، در را باز میکردم، میرفتم به اتاقی که برایشان دوغاب زده بودم، اتاق بچهها. با خودم میگفتم:‹‹حالا کجاس، کجا خوابیده.›› در ذهنم پیداش میکردم، میایستادم روی سرش و تماشایش میکردم، حیفم میآمد به او دست بزنم. پریسا عصرها از میان زیرزمین تصنیف تازه دلکش را میخواند:
‹‹بس کن! شکوه از جداییها، بس کن!››
25,000 تومان