به من نگاه کن


:ویژگی‌های محصول


معرفی محصول:

شب جا پهن کردیم روی پشت بوم. خوب یادمه. تابستون بود. پسرا زود خوابیدن. من اما خوابم نمی‌برد. مادرم خزید زیر لحاف و پشتشو کرد به آقاجون. آقاجون داشت گریه می‌کرد. من دیدم. یه قطره از گوشه چشمش چکید. یه‌باره گفت: «مسروره اون دختره رو یادته، اون که شعر می‌گفت؟» مادرم جلدی روشو گردوند سمت آقاجونم. آقاجون گفت: «یادته، مسروره، شعراشو خودم فرستادم تهران که تو مجله چاپ کنن؟» مادر نمی‌خواست لو بده که یادشه. که مثلا خیلی هم چیز مهمی نبوده. خدا بیامرز تا روز آخری که تو اون محل بودیم ترس از دخترای ترگل ور گل اون دبیرستان تو دلش بود. آقاجونم باز اشکش چکید. گفت: «کشتنش. آخرش نفسش بند اومد.» آقاجونمو هیچ‌وقت اونجوری ندیده بودم. صب فرداش کل رضاییه می‌دونستن اون تازه‌عروس شاعر مسلکو شوهرش کشته. اونم سر دو خط نامه که یه بابایی از تهران براش فرستاده بود و تمجیدشو کرده بود...

45,000 تومان


کالاهای مشابه

همراهش خریداری شده


نظرات شما

لطفا شماره موبایل را جهت اطلاع رسانی وارد نمایید: