معرفی محصول:
پشیمان نبود از شانه به شانه قدم زدن با او، از اولین باری که دستش میان دستی جاگرفته بود که نامحرمیاش خدشهای به باورها و اعتقادش نمیانداخت. پشیمان نبود و چقدر عقل، پتک منطقش را حقیرانه به قلبی که در میان سینه مچاله شده بود میکوبید.
کاش پشیمان بود، از آن همه حس خوبی که به قلبش سرازیر شد. حتی به دروغ پشیمان نبود؛ ولی روحش داغدار بود. داغدار مردی که گمان میکرد برای او دوستداشتنی است. حس پسزدگی ورای همه دردهای سرازیر شده بر قلبش روحش را میخراشید.
150,000 تومان