احساس آنچه اتفاق میافتد (بدن و عاطفه در شکل دادن به آگاهی)
معرفی محصول:
تحقیق هیچ جنبه ای از ذهن انسان کار راحتی نیست، و برای آنها که مشتاقاند زیربنای زیستی ذهن را بفهمند، آگاهی عموما مشکل اصلی در نظر گرفته میشود، بهرغم این واقعیت که تعریف خود مشکل ممکن است از یک محقق به محقق دیگر به طرز قابل توجهی تغییر کند. اگر تبیین ذهن آخرین مرز علوم باشد، آگاهی غالبا چیزی چون آخرین راز در تبیین ذهن به نظر میرسد. برخی آن را غیرقابل حل میدانند. با این حال، مشکل بتوان موضوعی چالشیتر و وسوسهانگیزتر از موضوع آگاهی برای تحقیق و تأمل تصور کرد. موضوع ذهن، در کل، و آگاهی، در حالت خاص، این امکان را برای انسان ها فراهم میسازد که، تا نفس آخر، در آرزوی فهم ماهیت انسانی خود و مشتاق شگفتیهای آن باشند، ماهیتی که ارسطو آن را منحصرا انسانی میدانست. چه چیزی مشکلتر از دانستن این است که بدانیم چگونه میدانیم؟ چه چیزی سرگیجهآورتر از این است که بدانیم که این داشتن آگاهی ماست که طرح پرسش هایی در باب آگاهی را برای ما امکانپذیر و حتا آن را اجتناب ناپذیر میسازد؟ هرچند آگاهی را نوک قلهی تکامل زیستی نمیدانم، اما آن را نقطهی عطفی در تاریخ دراز دامن زندگی به حساب می آورم. حتی وقتی به تعریف ساده و استاندارد آگاهی در واژهنامه رجوع می کنیم - به عنوان هشیاری موجود زنده نسبت به خود و محیطاش - تصور اینکه چگونه آگاهی با احتمال فراوان مسیر تکامل انسان را به نظام جدیدی از مخلوقات هدایت کرد دشوار نیست، فرایندی که بدون آگاهی امکان پذیر نیست: وجدان، مذهب، سازمان های اجتماعی و سیاسی، هنرها، علوم و تکنولوژی . شاید حتی بسیار قانع کنندهتر، آگاهی کارکرد زیستی حیاتیای است که موارد زیر را برای ما امکانپذیر میسازد: غم یا شادی را بشناسیم، رنج یا لذت را حس کنیم، به وجود دستپاچگی یا غرور پی ببریم، برای عشق یا زندگی از دست رفته غصه بخوریم یا ماتم بگیریم، و جز این ها.
195,000 تومان