قصههای صمد بهرنگی (مجموعه داستان)
معرفی محصول:
بغل ده فقیر و بیآبی، باغ بسیار بزرگی بود، آباد آباد، پر از درختان میوه و آب فراوان. باغ چنان بزرگ و پردرخت بود که اگر از این سرش حتی با دوربین نگاه میکردی آن سرش را نمیتوانستی ببینی.
چند سال پیش ارباب ده، زمینها را تکه تکه کرده بود و فروخته بود به روستاییان اما باغ را برای خودش نگه داشته بود. البته زمینهای روستاییان هموار و پردرخت نبود. آب هم نداشت. اصلا ده یک همواری بزرگ در وسط دره داشت که همان باغ اربابی بود و مقداری زمینهای ناهموار در بالای تپهها و سرازیری درهها که روستاییان از ارباب خریده بودند و گندم و جو دیمی میکاشتند.
45,000 تومان