معرفی محصول:
فاصلمون نزدیک شده بود. سرش جلو میاومد و پاهای من سنگ شده بودن. پلک نمیزد... پلک نمیزدم... چشماش چرخید و نقطهای روی صورتم رو پیدا کرد... چشمام حرکاتش رو دنبال میکرد... زبونم بند اومده بود. فاصلمون به چند سانت رسیده بود. چشماش بالا اومد و نگاهم رو تعقیب کرد... مات سر جایم مونده بودم... کمکم لرز به تنم مینشست اما توان فاصله گرفتن نداشتم... دستش تا نصفه راه بالا اومد و...
170,000 تومان