دوست دارم من و شاهزادهم با هم تو یه روز پاییزی تو خیابون رو برگایی که روی زمین افتادن قدم بزنیم. یا روزای بارونی بزنیم بیرون و اینقدر بدویم که جفتمون خیس آب بشیم. یا توی گودالای پر از آب خیابون بپریم و بگیم گور بابای تیپ و ظاهر و ژست! یا مثلا عاشق عکسای دو نفرهام که توش فیگورای عجیب و غریب بگیریم. یا مثلا یه بستنی قیفی بگیریم و دو تایی با هم بخوریمش! یا مثلا…