مهسا حسینی


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
پس از آن شب
  • 308,000 تومان
  • با تخفیف: 308,000 تومان
مسلخ 2 (2 جلدی)
  • 175,000 تومان
  • با تخفیف: 175,000 تومان
مسلخ 1 (2 جلدی)
  • 175,000 تومان
  • با تخفیف: 175,000 تومان
خیابان 1 طرفه
  • 170,000 تومان
  • با تخفیف: 170,000 تومان
یاقوت کبود
  • 110,000 تومان
  • با تخفیف: 110,000 تومان
فرستاده
  • 65,000 تومان
  • با تخفیف: 65,000 تومان

پس از آن شب

  • 308,000 تومان

از آمدن او متعجب بودم. نمی‌دانستم چه ریگی به کفش دارد که امشب بی‌دردسر اینجا نشسته و لام تا کام حرف نمی‌زند! ناراضی بود؟ پس چطور گل مورد علاقه‌ام را آورده بود؟ قطعا او مرموز‌ترین آدمی بود که به عمرم دیده بودم. سرش را بالا آورد، انگار که سنگینی نگاهم را روی خودش احساس کرده بود. نگاه‌مان با هم تلاقی پیدا کرد. من واقعا این مرد را نمی‌شناختم...

مسلخ 2 (2 جلدی)

  • 175,000 تومان

چشم‌هایش هنوز هم منتظر آن مرد است... که بیاید و او را نجات دهد، که حامی‌اش شود، که بتواند به او تکیه کند و از شر آن سرمای سرکننده خلاص شود. اسمش مدام در سرش می‌چرخد، با خود تکرار می‌کند تا جایی که در مغزش حک می‌شود... نامی که برایش یادآور عشق و تنفر می‌شود! مردی که برایش همه‌چیز و هیچ‌چیز بود و زندگی‌اش بازیچه‌ای در دستان قدرتمندش... نفس‌هایش کم آمد و پلک‌هایش روی هم افتاد. مردنش حتمی بود. چیزی که انتظارش را نداشت... حداقل نه به آن زودی... باور نمی‌کرد که با پای خودش وارد قتلگاهش شده باشد. جایی که تن و روح و قلبش را به مسلخ کشیدند....

مسلخ 1 (2 جلدی)

  • 175,000 تومان

سرش را به سمت فرهان چرخاند، فاصله کم بینشان شوکه‌اش کرد. فرهان هم سرش را چرخاند و این‌بار نگاهش را به چشم‌های ارغوان دوخت. نوک بینشان به اندازه‌ای ناچیز با هم فاصله داشت. چند ثانیه‌ای بینشان سکوت برقرار شد. نگاه ارغوان به چشم‌های فرهان بود. پرجذبه، نافذ، کمی ترسناک اما جذاب! بینی استخوانی‌اش صورتش را جدی‌تر نشان می‌داد. لب‌های به هم‌دوخته‌اش انگاری که به اندازه چند سال حرف ناگفته داشت. اما به قصد گفتن از هم باز نمی‌شد. ارغوان نفهمید چرا به جای فرار، مو به موی صورتش را از نظر می‌گذراند! باید همان لحظه عقب‌گرد می‌کرد و از او فاصله می‌گرفت. اما نفهمید چرا به همان حال ماند.

خیابان 1 طرفه

  • 170,000 تومان

فاصلمون نزدیک شده بود. سرش جلو می‌اومد و پاهای من سنگ شده بودن. پلک نمی‌زد... پلک نمی‌زدم... چشماش چرخید و نقطه‌ای روی صورتم رو پیدا کرد... چشمام حرکاتش رو دنبال می‌کرد... زبونم بند اومده بود. فاصلمون به چند سانت رسیده بود. چشماش بالا اومد و نگاهم رو تعقیب کرد... مات سر جایم مونده بودم... کم‌کم لرز به تنم می‌نشست اما توان فاصله گرفتن نداشتم... دستش تا نصفه راه بالا اومد و...

یاقوت کبود

  • 110,000 تومان

نه حال طبیعی و نه کنترلی روی حرف‌هایش داشت. هامون اما مسخ نگاهش شد. برای لحظه‌ای عصبانیتش از مستی شاران به کل از یادش رفت. هرچه می‌دید چشم‌هایش بود و لب‌هایی که کم کم رنگ می‌گرفت و از آن پریدگی و سرما فاصله می‌گرفت. دست شاران هنوز بند پیراهنش بود و او را به سمت خودش می‌کشید. هامون روی دو پا کنار تخت نشست تا شاید بتواند کمکش کند آن لباس‌های بدن نمای خیس لعنتی را از تنش بیرون بکشد اما شاران فکر دیگری در سر داشت. هامون لباس‌های خشک را روی تخت انداخت و ناچار به حرف آمد.

فرستاده

  • 65,000 تومان

دوست دارم من و شاهزاده‌م با هم تو یه روز پاییزی تو خیابون رو برگایی که روی زمین افتادن قدم بزنیم. یا روزای بارونی بزنیم بیرون و این‌قدر بدویم که جفتمون خیس آب بشیم. یا توی گودالای پر از آب خیابون بپریم و بگیم گور بابای تیپ و ظاهر و ژست! یا مثلا عاشق عکسای دو نفره‌ام که توش فیگورای عجیب و غریب بگیریم. یا مثلا یه بستنی قیفی بگیریم و دو تایی با هم بخوریمش! یا مثلا…

صفحه‌ی 1