معرفی محصول:
بیحرکت آنجا ایستاد و به چیزهایی که از گذشتهاش بر جا مانده بود چشم دوخت.
هر کدام از آنها برای خودش سرگذشتی داشت، هر چند که سربازهایی که بین آنها راه میرفتند از سرگذشت آنها هیچ نمیدانستند:
اشیا برای غریبهها هیچ حرفی ندارند.
سربازها کارشان را با عجله و کمابیش حرفهای انجام میدادند.
چیزی کش نمیرفتند، همه چیز را در دستههای جداگانه تفکیک میکردند، صندلیها کنار صندلیها، تابلوها کنار تابلوها، اشیای کوچکتر توی سبدها، رختخوابها، لباسهای زیر و ملافهها در دستهای مجزا. هنریت یاد بوهای جور واجور افتاد که مشامش را پر میکرد، بوی خوشایند بالشها، روپوشهای سفید تروتمیز که تازه شسته شده بود، یا بوی آهار لباسها؛ و همینطور حولهها، نرمی حولهها. همه چیز داشت از هم میپاشید، خانه داشت جلوی چشمش متلاشی میشد، داشت به در و دیوارش رجعت میکرد؛ برای او، که آنجا خانهاش بود، هر خاطرهای که از آن اشیا داشت در میان آن توده خرت و پرتها همچنان زنده بود، تودهای که برای آن آدمهایی که داشتند جابهجایش میکردند هیچ معنایی نداشت.
335,000 تومان
284,750 تومان