معرفی محصول:
آن روز از صبح یک جمله مدام توی ذهن فیروزه پشتک و وارو میزد و من خوشحال بودم. چون خوب میدانستم که از این جمله خیلی کارها برمیآید. مدتی بود که پشتش ایستاده بودم و داشتم جستوخیز این جمله را توی کلهاش تماشا میکردم؛ اما او هنوز متوجه من نشده بود. آرام دستم را روی شانه چپش گذاشتم. برگشت و گفت: «تویی؟» خندهام گرفت. غیر از من چه کسی میتوانست باشد؟
160,000 تومان
136,000 تومان