فصلی که پرستوها بازمیگردند 2 (2 جلدی)
معرفی محصول:
مات ماند و نفس نکشید! انگار درون راهرویی سیاه و عمیق، با سرعت نور عقب میآمد... تمام تصاویر اطرافش محو و بیسر و ته بودند... نوزادی را به یاد میآورد که به صورتش خیره بود و نمیدانست با او چه کند، زار میزد و احتمالا گشنهاش بود. میترسید! بغض کرده بود! باید چه کار میکرد؟! صورت ریزش خیس و سرخ بود... اما ایوب میدانست هر چه که هست، او پدر آن دختر است و هر کاری باید برایش بکند...
بدن خشک و منتقبضشدهاش، شل و وارفته شد... نفس عمیق و شدیدی گرفت.
و گویی مردی اسیر در وجودش و در پس میلههای آهنی ابراز وجود میکرد. فریاد میزد و نعره میکشید. افسارگسیخته مشتهایش را در هوا تکان میداد تا سر از خاک بردارد و رشد کند!
اندک اندک درون وجودش ریشه دواند و قد کشید...
تا هماندازه هیکل او شد!
پدر وجودش، تنش را تسخیر کرد!
135,000 تومان