معرفی محصول:
قلبش حال یک رقصنده را داشت که دستمال دست گرفته بود و هالای میرقصید و پا میکوبید و از شادی چیزی نمانده بود که از سینه بیرون بزند. انگشتان ظریف نفس دور فنجان باریک بود و دست باراد، گرم و مطبوع به دور انگشتان او. سکوت روی لب و همهمه میان نگاهشان، برای آدم زرنگ و سرد و گرم چشیدهای چون باراد، زیاد لازم به گفتگو نبود. او از این حالات، همین نگاه ساده نفس، درمییافت که به وقتش حرفهایش را زده و توانسته دلش را میان مشت بگیرد، آن هم در هر لحظه، تنها دارایی او که یک قلب ساده ساده بود را ربوده بود.
140,000 تومان