زنی که تابستان گذشته رسید (نمایشنامه)
معرفی محصول:
نمیشد شمردشون، همهشون وحشی بودن، زیر نور ماه لهله میزدن و چشماشون برق میزد، انگار همهشون هار بودن، ما شروع کردیم به دوئیدن، اونا هم دنبال ما میدوئیدن، سیاوش دست منو گرفته بود. من حتی فرصت نمیکردم جیغ بزنم، دیگه به پشت سرم نگاه نمیکردم، چون حالا مطمئن بودم همه سگای ولگرد اون شهر توی اون پارک جنگلی جمع شدن و دنبال ما میدوئن... من و سیاوش میدوئیدیم و هر دومون فقط به یه چیز فکر میکردیم...
30,000 تومان
25,500 تومان