دور از او 2 داستان دیگر (مجموعه داستان)
معرفی محصول:
دستمالی را که استفاده کرده بود، آب کشید و روی چنگکی در قسمت داخلی درِ زیر سینک آویزان کرد. بعد ژاکت اسکی یقه خزدار قهوهای_طلاییاش را روی یک پلیور یقه سهسانتيِ سفید و با یک شلوار خوشدوخت حنایی پوشید. زنی قدبلند و با شانههایی ظریف بود، هفتادساله اما هنوز شقورق و آراسته، با پاهایی کشیده و بزرگ، مچ و قوزکهایی ظریف و گوشهایی کوچک و تقریباً خندهدار. موهایش که مثل پرز استبرق نرم بود، یکجورهایی بدون اینکه گرانت بفهمد دقیقاً چه زمانی، از بلوندِ روشن به سفید گراییده بود. او هنوز موهایش را روی شانههایش میریخت؛ مثل مادرش. این چیزی بود که به مادر گرانت هم هشدار داده بود؛ بیوهزنی روستایی که منشی یک دکتر بود. موهای بلند و سفیدِ مادر فیونا بود که حتی بیشتر از وضع خانه، همۀ چیزهایی را به او فهمانده بود که نیاز داشت دربارۀ نگرش و خط مشیهای سیاسی بداند.
وگرنه، فیونا با استخوانهای ظریف و چشمهای کوچكِ آبی روشنش، اصلاً شباهتی به مادرش نداشت. لبهایی تقریباً هلالی داشت که حالا با رژلب قرمز برجسته میکرد؛ آخرین کاری که معمولاً قبل از ترککردن خانه انجام میداد. در این روز، او دقیقاً خودش بود: رک و مبهم، آنطور که درحقیقت بود، دلنشین و بذلهگو.
35,000 تومان