داستان‌های قدیمی از کاستیا لا بیه‌خا (مجموعه داستان)


:ویژگی‌های محصول


معرفی محصول:

روزی که روستا را ترک گفتم، دوقلوها کنار هم روی تختخواب آهنی خوابیده بودند. وقت بوسه بر پیشانی آن‌ها، نگاه کلارا را دیدم که بر من خیره بود، با یک چشم بسته و خواب و یک چشم کبود و مات. فنرهای تخت، با نوای جیر جیر ناشی از اندک خزیدن کلارا، انگار که واژه خداحافظ را در ذهن من تکرار می‌کردند. با پدر حرفی از رفتن نگفتم... نه خدانگه‌داری... نه نگاهی دست کم... فراموش‌ام نمی‌شد که گفته بود: «روزی که تصمیم به رفتن گرفتی، فراموش کن پدری داری»، و من همین کار را کردم.

10,000 تومان


کالاهای مشابه

همراهش خریداری شده


نظرات شما

لطفا شماره موبایل را جهت اطلاع رسانی وارد نمایید: