2 سنگ یکی کهربا 1 (2 جلدی)
معرفی محصول:
کامران از آن فاصله به چشمان دخترک خیره شد. سیالی داغ و مدهوش و شیرین، میان شریانهای حیاتیاش راه گرفت و دمادم در جایجای تنش به طرز دیوانهواری بالا و پایین شد. امشب چه مرگش شده بود؟! این چه حال مزخرفی بود؟! خوب بود؟! بد بود؟! چه بود این سرمستی وامانده؟! حال رندانهای که باعث میشد، به درگاه خداوند، با شرم و شرمندگی بارها اقرار کند: «غلط کردم!» بر این نبرد نابرابر محق نبود! اهل این بازیها نبود و نمیخواست هم ملعبه دست چنین خطیئهای شود. دخترک با گفتن: «مراقبم!» از او جدا شد و با احتیاط قدم برداشت. کامران کمی که به او نگاه کرد، پشت سرش راه افتاد. در دل چندبار خودش را لعنت کرده باشد خوب است؟! صدبار؟! هزار بار؟! کاش اسمش وسوسه شیطان باشد، نه مشیت الهی! کامران، خورشیدی بود که با تمنا و تحریص درونش مبارزه میکرد... و دخترک چشم کهربایی، گل آفتابگردانی که به توجه و نور و گرمای این خورشید، دلبسته بود. بیخبر از احساسات غلیظ مردانه او، همان لحظه به دنبال بهانهای بود تا کامران را امشب، کنار خودش نگه دارد.
247,500 تومان