معرفی محصول:
نیمهشب پس از این که مسافران برای استراحت به اتاقهایشان رفتندء سمن ایوان را رفت و روب کرد و خمیازهکشان به سوی بشکه رفت تا برای خودش آب چشمه بردارد. همانموقع چشمش به مردی افتاد که کلاه نمدی را تا روی چشمانش پایین آورده بود. پاورچین پشت سرش قدم برداشت. روشنایی پشت پنجرهها عوعوی سگها و زوزه شغالها از دوردست به گوش میرسید و تنها نوری که تابیده میشد از آن چند ستاره بود. سمن وحشت کرد و عرق بر پیشانیاش نشستء اما به تعقیب او ادامه داد. مرد از روی پرچین پرید و وارد محوطه مدرسه شد. سمن وحشت کرد و عرق بر پیشانیاش نشستء اما به تعقیب او ادامه داد. مرد از روی پرچین و وارد محوطه مدرسه شد. سمن چند قدم عقبتر از او کورمال کورمال پیش رفت.
128,000 تومان