معرفی محصول:
از خیاطخونه که زدم بیرون، پیاده رفتم طرف خونه. چند قدم که برداشتم باز اون فکر همیشگی اومد سراغم. درست نمیدونم چرا اما از دو سال پیش که بابا و مامان از هم جدا شده بودند، هر وقت مامان رو تو خیاطخونه میدیدم اون فکر مسخره میاومد سراغم. منظورم اینه تا چند روز دلم میخواست رییس جمهوری شهرداری وزیری وکیلی چیزی بودم و میتونستم دستور بدم یه روز رو به اسم «روز عروس» اسمگذاری کنند و تو اون روز همه زنهای شهر، از پیر و جوون گرفته تا مجرد و متاهل تا بچه بزرگ و سالم و مریض و آزاد و زندونی، همه لباس عروس بپوشند و بریزند تو خیابونهای شهر و همهجا رو غرق نور کنند.
73,000 تومان