داستانهای جاده 2 (مجموعه داستان)
معرفی محصول:
ناگهان و بدون مقدمه محمد، یکی از بچههای دارودسته ما، که به خروس بیمحل معروف بود و همیشه در جایی که نباید سخنی گفته شود شروع به حرف زدن میکذد، در حالی که حسن را نشان میداد و سعی میکرد جملاتش متین و شمرده و ادبی و در شان مجلس عرفا باشد، گفت: «با اجازه اساتید محترم و سروران گرامی، میخواستم از دوستمان که دو دانگ صدایی دارد، خواهش کنم که شما آقایان فاضل و وارسته را به خواندن ابیاتی چند مهمان کند.»
بلافاصله صدای «احسنت» و «بسمالله» در قهوهخانه پیچید.
حسن روی صندلیاش جابهجا شد و صدایاش را صاف کرد. بعد ناگهان آهنگ همیشگی «دل همین که پیر میشه» معروفاش را سر داد.
33,000 تومان