معرفی محصول:
صدای زنگِ در او را از جا پراند و حس نومیدی که دیگر با آن مأنوس شده بود دوباره او را فرا گرفت. کسی را نداشت که بتواند به او تکیه کند: فقط خودش. در این خانواده چهار نفره مثل یتیمها زندگی میکرد، مطلقاً تنها. هر پیشامد بدی که میشد هیچوقت نمیتوانست آنطور که دلش میخواست طبیعی رفتار کند. همیشه کسی بود که خلقش تنگ بود، کسی که نیاز به مراقبت یا دلداری داشت. حتی پدرش هم از این قاعده مستثنا نبود. اعتقاد او به اینکه هر چه در زندگی کرده بود متکی به اصول اخلاقی تزلزلناپذیر بود، باورش به اینکه حقیقت، پس از دشواریها و آزمونهای بسیار سخت در نهایت پیروز میشد، چنان در عمق جانش ریشه دوانده بود که حالا در هم شکسته بود.
35,000 تومان