سکوت من گذشته دارد. به خاطر آن بارها تشویق شدهام. 7، 8 ساله بودم که دانستم هر بچهای آن را ندارد. سکوت من اولین داراییام به حساب میآمد. . . در طول سالهایی که بعد از آن آمد بارها مورد تحسین زنهای خانوادهمان قرار گرفتم به خاطر توداریام. به خاطر رازداریام. خیلی زود فهمیدم که به یک صندوقچه میمانم با دری کیپ و پر راز. امیر از سکوتهای من کلافه میشد. سکوت من او را میترساند. کمکم عادت به پرحرفی پیدا کردم حتی در مواقعی که لازم نبود. سالها بعد یاد گرفتم که حرف میتواند حتی مخفیگاهی بهتر از سکوت باشد.