چشمان نورانی النورا (مجموعه حکایات و مقالات)
معرفی محصول:
وقتی پدرم از در وارد شد، با خود فکر کردم که تا بهحال مردی چنین جذاب ندیدهام. حرف میزد، میخندید، حرکاتش نرم و آرام بود، چشمان آبی رنگش شفاف شده بود. گفت که بهسادگی فراموش کرده من وجود داشتهام. هرکس میتوانست ببیند، من هنوز هم میبینم که در این چند ساعت چه تسکینی یافته بود، چه خلاصیای احساس کرده بود. آزادی، مثل هالهای، روی شانههایش لمیده بود. بعد من کتم را پوشیدم، رفتیم، سوار ماشین شدیم، و او دوباره در صندلی زندان وحشتناک خود نشست، پلکهای پیر چشمانش را پوشاند، و دیگر هیچ نگفت...
175,000 تومان