معرفی محصول:
در ساعت چهارونیم بامداد، دختر جوانی که به زحمت رو پایش بند بود وارد کلانتری کوچه لارشفوکو شد. آرلت، رقاص کاباره پیکراتس، آمده بود تا از جنایتی قریب الوقوع خبر دهد. او ادعا میکرد که به طور اتفاقی شنیده که دو مرد قصد جان یک کنتس را دارند. اما پس از گذشت چند ساعت و بازیافتن هشیاریاش، آنچه را که گفته بود پس گرفت. سربازرس ژول مگره هنگامی وارد ماجرا شد که پیکر بیجان آرلت را در خانهاش یافتند...
70,000 تومان