معرفی محصول:
ساعت ده و ربع بود که نورا من را بیدار کرد. گفت: تلفن. هربرت مکالیه. میگه کار مهمی باهات داره.
در اتاق نشیمن خوابیده بودم، به اتاق خواب رفتم. دوروتی به خواب عمیقی فرو رفته بود. به آرامی گفتم: الو. مکالی گفت: برای نهار خیلی زوده، اما باید همین الان ببینمت. میتونم بیام اونجا؟
بیا، برای صبحانه البته...
35,000 تومان