معرفی محصول:
ما را در اتاق دنگال سفیدی هل دادند. چشمهایم راروشنایی زده بود و به هم میخورد. بعد یک میز و چهار نفر را پشت آن دیدم: اینها غیرنظامی بودند و کاغذهایی را وارسی میکردند. زندانیان دیگر را در ته اتاق جمع کرده بودند و ما بایستی تمام طول اتاق را طی کنیم تا به آنها ملحق شویم. بسیاری از آنها را میشناختم ولی بعضی دیگر به نظرم خارجی آمدند. دو نفر از آنها، که جلو من بودند و بور بودند و کله گرد داشتند، شبیه یکدیگر بودند: حدس زدم که فرانسوی باشند.
آن که کوچکتر بود هی شلوارش را بالا میکشید: عصبانی بود...
31,000 تومان