معرفی محصول:
شانههایش را مثل آدمهای بازنده پایین آورده و صورتش را پشت موهایش پنهان کرده بود. با این حال، مثل هفتتیرکشهای غرب وحشی، چشمانی پرشرور و مصمم داشت. مادرش میگفت چشمان دخترک به پدرش رفته است. تا این که پالی یازده ساله بعد از شش سال با پدرش چشم تو چشم شد. بیهیچ تردیدی میشناختش؛ یک جفت چشم جسور و گستاخ، نوعی آبی رنگ پریده، همچون چشمان خودش. بعدها فهمید چشمهای آدمی نه تنها آنجه را میبینند، بلکه آنچه را قبلا دیدهاند هم نمایان میکنند. وقتی پدر را دید، سارق بود و در آن لحظه باید در زندان میبود...
48,000 تومان