زندگی پر دروغ آدمبزرگها
معرفی محصول:
به این نتیجه رسیدم که قطعا من هم حق داشتن زندگی کاملا شخصی و فارغ از نگرانیها و واکنشهای پدر و مادرم را داشتم، اگر چه چند وقتی بود که آنها دیگر نگران زندگی من نبودند. دیگر طاقت نیاوردم و یک روز عصر که در خانه تنها بودم به عمهام تلفن کردم. از این که دعوت ناهار را نپذیرفتم پشیمان بودم، به نظرم موقعیت خوبی را به هدر داده بودم، میخواستم بفهمم چه زمانی میتوانم برای دیدار او بروم که امکان دیدار روبرتو هم وجود داشته باشد.
95,000 تومان