جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
زن: من باید میرفتم! مرد: تنهایی رو دوست ندارم. نمیخوام تنها باشم. زن: هوم... مرد: دوست ندارم یهو میذاری میری! زن: من باید میرفتم... باید میرفتم.
در عمارت قدیمی مشرف به آبدرهها، سیگنه دراز کشیده روی راحتی و یاد بیست و سه سال قبلتر را میکند. یاد همان شب توفاتی اواخر نوامبر که ایستاده بود منتظر پشت پنجره تا آسله برگردد، شوهرش، که قایق را برداشته بود و به آب زده بود و دیگر برنگشته بود.
نمرده بودم و زنده نیز نبودم. بیندیش! چهگونه بودهام من رها ز هر دو بودهام...
نمایشنامه آزادی ماجرای زنی است که با اصرار خود برای رهایی از قید و بندهای زندگی خانوادگی از همسرش جدا میشود و به رؤیای آزادی خود میرسد. اما بعد از مدتی آزادی را در قیود خانوادگی مییابد و زمانی که نزد شوهرش برمیگردد و از او میخواهد که مانند گذشته در قید و بند زندگی خانوادگی قرار گیرد، همسر جدید مرد وارد میشود و زن خانه را ترک میکند. در این کتاب دو نمایشنامه دیگر به نامهای «بنفش» و «شاهکلا» به تصویر کشیده شده است.
خوشحالم میبینمت دوباره. بعد این همه سال. واای خیلی گذشته. سالهای ساله. آره، باید گفت سالهای ساله که ندیدمت. زمان سریع میگذره، بدجوری سریع، جوری که حسش نمیکنم. ولی دیدار تو خوب بود. از دیدنت خوشحالم. کاش تو هم از دیدن پدر پیرت خوشحال باشی.
زن جوان انگار نباید میپرسیدم. مرد جوان چیزی نشده واسه چی میپرسی؟ زن جوان نمیدونم، به نظر میرسه خیلی آرومی. حرف نمیزنی. توی خودتی انگار. مرد جوان نه چیزیم نیست، چرا مرتب میپرسی؟ زن جوان دیگه از بودن با من خوشحال نیستی مرد جوان چرا خوشحالم
این مجموعه شامل در نمایشنامه با نامهای "نوازنده" و "عصر" است. نمایشنامهی اول که در قالب منظوم فراهم آمده است. داستان زندگی نوازندهی گیتاری است که با امید به سکهی رهگذران زندگی را میگذراند. در این داستان مرد با خود گفتوگو میکند و از رنجها و سختیهای زندگی خود سخن میگوید.
ششمین مجلد از مجموعهی آثار "یون فوسه"، شامل نمایشنامههای "دخترک روی مبل" و "زمستان" است؛ در اولی فضا شکنی و زمان در هم ریخته، مضامین کلاسیک خانواده، خاطره، خیانت، نفرت و گناه به تصویر کشیده میشود. و در دومی رابطهی انسانی که از آغاز، جز تباهی و بیهودگی به ارمغان نیاورده، در پایان، به عشقی ناگزیر، دردناک و بیامید بدل میشود.
اسم در سال 1995 نوشته شد و نخستین بار همان سال در تئاتر بینالمللی نروژ به صحنه رفت، جایزه بزرگ ایبسن را برای فوسه به ارمغان آورد و بلافاصله در دانمارک، لهستان، یونان، بلژیک، آلمان، فرانسه، سوئد و انگلستان ترجمه شد و به روی صحنه رفت.
جلد پنجم از مجموعه آثار نمایشی "یون فوسه" شامل دو نمایشنامه "زیبا" و "رویای پاییز" است. نویسنده در این اثر، همچنان تصویری ساده و غریب از پیچیدگیهای هویتی و روابط انسانی در دنیای معاصر نشان میدهد. وی در نمایش نامهی "زیبا" نزدیکتر به فضای واقعگرا، اما در "رویای پاییز" در حال و هوایی پر رمز و راز، شاعرانه و سرشار از عشق و اندوه، و به تعبیری در هالهای میان رویا و کابوسهای عشق و مرگ، نمایش خویش را به تصویر میکشد.
در دومین شماره از مجموعه آثار نمایشی یون فوسه ـ نمایشنامه نویس نروژی ـ دو نمایشنامه با عنوان بچه و یک روز تابستانی به طبع رسیده است. در این نمایشنامه گوشه هایی از زندگی سه ولگرد خیابانی به نام فردریک، آروید و اگنس به تصویر کشیده شده است. فردریک و اگنس در اولین روز آشنایی تصمیم به ازدواج میگیرند و....
تاریکی. نور میآید. 1 اتاق نشیمن؛ 1 مبل بزرگ، 1 مبل 1 نفره کوچک، و جلوی مبلها 1 میز عسلی کوچک. در ضلع انتهای صحنه پنجرهای بزرگ قرار دارد. بالای پنجره 1 ساعت دیواریست که 1 ربع به 3 را نشان میدهد. زیر ساعت - کمی به طرف راست - تصویر پسری نوزاد روی دیوار است. سمت چپ پنجره گنجه بیش از حد بزرگی قرار دارد. در دیوارهای چپ و راست، درهای ورودی به اتاق نشیمن است. مرد جوان روی مبل دراز کشیده و کتاب میخواند.