کارمل در یک فستیوال محلی مادرش را گم میکند. مردی پیدایش میکند و به او می گوید پدربزرگش است. مرد به او میگوید مادرش تصادف کرده است و کارمل باید برای مدتی پیش او بماند. همچنان که روزهای با هم بودنشان بدل به هفتهها میشوند، کارمل هشت ساله درمییابد که مرد باور دارد دختر از توانایی خارقالعادهای برخوردار است.
همچنان که مادر نومیدانه در جستجوی دخترش است، کارمل رهسپار سفری شگفتانگیز میشود؛ سفری که او را با پرسشهایی رودرو میکند؛ او کیست؟ و سرنوشتش چه خواهد بود؟