زمستان عمارت شیشهرنگی را در برگرفته. این مهمانخانهی قدیمی قاچاقچیها همیشه در این فصل ساکت است. مایلو، پسر خواندهی مهماندار، نقشهی تعطیلاتی آرام را در سر دارد، اما در اولین شب سرد تعطیلات، مهمانی از ناکجا زنگ در را به صدا درمیآورد. صدای زنگ بار دیگر بلند میشود و باز بار دیگر. چیزی نمیشود که خانهی مایلو پر میشود از مهمانهای عجیب و مرموزی که هر کدام داستانی شگفتانگیز دارند؛داستانهایی که به این خانهی قدیمی مربوط میشود.