سیزده سالگی بن تاملین پرهیجان شروع میشود؛ نقل مکان از تورنتو به شهر کوچکی به نام ویکتوریا، تغییر مدرسه، از دست دادن دوستان قدیمی و به دست آوردن یک برادرخوانده جدید. پدر بن دانشمند رفتارشناس است و درباره آموزش زبان اشاره به شامپانزهها تحقیق میکند. بهترین کار هم این است که بچه شامپانزهای به نام زان را مثل بچه انسان بزرگ کند.
به تدریج، بن چیزهای زیادی درباره زان و شامپانزهها یاد میگیرد، اما همچنان درگیریهای زیادی دارد؛ زندگی جدیدش در مدرسه، انتظارات بیش از اندازه والدینش و نقش زان در زندگیاش، او عضوی از خانواده است یا تنها یک مورد آزمایشگاهی؟