زانِ پیر، جادوگر دلرحمی است که به نوزادان قربانی و رهاشده در جنگل کمک میکند و آنها را در طرف دیگر جنگل به خانوادههایی میسپارد که توانایی نگهداری ازشان را داشته باشند.
ماجرا از روزی شروع میشود که زان به جای نور ستاره، نور ماه را به یکی از نوزادان میخوراند. زان بهخوبی میداند که نباید قدرت جادویی ماه را دستکم بگیرد و نوزاد را به حال خود رها کند؛ پس چارهای میاندیشد تا نوزاد با قدرتی که دارد، به خودش و دیگران آسیب نرساند. اما چگونه میتوان مانع قدرت ماه شد؟