پانگ در فضای تاریک زندان نموان بزرگ شد و به خاطر اتهام مادرش تا ابد محکوم به بدنامی است. نوک، دختر رئیس زندان، با این هدف بزرگ شده که تواناییهایش را به همه ثابت کند. با فرار پانگ از زندان، نوک مدام در فکر دستگیری اوست تا با این کار بتواند برای خانوادهاش افتخاری به ارمغان بیاورد.
پانگ و نوک خیلی زود متوجه اسرار تاریکی میشوند که بر شهر چاتانا سایه انداخته. یعنی این دو نفر میتوانند مانند نوری در دل تاریکی شهر بدرخشند؟