تا سالها جامعهشناسان پرداختن به موضوعاتی نظیر سلبریتی را دور از شان مطالعات جامعهشناختی و حتی دور از شان خود میدانستند. همواره این پنداشت وجود داشت - و کم و بیش هماکنون نیز وجود دارد - که جامعهشناسی باید به موضوعات مهمتر و جدیتر بپردازد و سلبریتی موضوعی نیست که پژوهشگران وقت خود را صرف مطالعه آن نمایند. در قرن بیستم پژوهشگران این عرصه بارها، مستقیم و غیرمستقیم، از نگاه تحقیرآمیز همکاران دانشگاهیشان نسبت به خودشان سخن گفتهاند. میتوان گفت که چنین واکنشی همواره در مقابل کسانی قرار داشت که میخواستند به مطالعه فرهنگ عامهپسند و زندگی روزمره بپردازند و در دورانی بیشتر بود که از جامعهشناسان انتظار میرفت تا تحلیلهای کلان، ساختاری و انتقادی ارائه دهند.