دومین رمان کتایون سنگستانی روایتی است از جهان آدمهای فاتح. مخاطبان در نخستین رمان او، جلبک، ذهنی جزئینگر و طناز را دیدند که ابایی از نشانه رفتن شر ندارد. گشنگی از بطن یک خانواده نه چندان خوشبخت آغاز میشود. راوی دختر جوانی است که با مادر و برادر و پدر پیرش، که آلزایمر و مشکلات عدیده گوارشی دارد، در خانهای کوچک زندگی میکند.