«باید کمالگرایی را مدیریت کنیم، نه نابود. راستی، باید از آن لذت هم ببریم. برای مدیریت موفق هر پدیدهای، باید آن را هم از ریشه بشناسیم، هم در پیشرفتهترین حالتش و هم در بین این دو مرز.»
«هیچوقت به شکل مقطعی از کمالگرایی حرف نمیزنیم، چون در عمل مقطعی نیست. مثلا شاید بگوییم «بعد از کالج دچار افسردگی شدم»، اما هیچوقت «دچار» کمالگرایی نمیشویم. کمالگرایی حالت غریزی دارد و یکی از اجزای مهم و درونی هویتمان است، نه پدیدهای بیرونی که شاید با آن مواجه شویم.»
«تلاش برای خلاصی از کمالگرایی مثل این است که با جارو به جنگ باد بروید. کمالگرایی آنقدر قوی است که نمیشود حذفش کرد. اگر بخواهید از کمالگراییتان خلاص شوید، فقط بیخود انرژیتان را تلف میکنید و فرصت رسیدگی به سلامتتان را از دست میدهید.»