در حال نوشتن نمایشنامه آیا تصور روشنی دارید که پایانبندی نمایشنامه چگونه خواهد بود؟
نه. به گمانم برایم هر نمایشنامهای نیروی خودش را دارد، سیر حرکت، ضرباهنگ و سرعت خودش را. افسونش در همین است. مثل آدمهایی که موسیقیای در سرشان میشنوند یا در هوا یا هر جای دیگر. این نوا را به شکل خاصی جذب میکنند و بعد موسیقی شروع میکند به حرف زدن با آنها. رشته ویژهای از قوانین و شرایط و ساختارهای پیچیده دارد که لزوما نمیشود توصیف یا توصیهاش کرد. به نظرم نمایشنامه هم همینطور است. کاری که سعی میکنی انجام بدهی، به شکلی، برگزاری یکجور ملاقات است. سعی میکنی با این چیزی که دارد اتفاق میافتد ملاقات کنی. برای همین، واقعا نمیتوانم بگویم هر بار که به نوشتن نمایشنامهای مینشینم یک آغاز، میانه و پایان برایش دارم. هر لحظه از نمایشنامه یک آغاز، میانه و پایان است.