هنگامی که همهگیری کووید اساسا جهان را به بنبست کشاند، نویسنده ژولیو ونسان گامبتو به حقیقتی قدرتمند پی برد: در دنیای پیش از همهگیری، امریکاییها خسته، تنها، ناراضی، بهشدت پرکار و بیش از حد گرفتار شده و در دریای مواج زندگی غرق شده بودند و نیاز به خرید در آنها هر روز بیشتر و بیشتر میشد؛ اما زمانی که فشار قرنطینه و بیماری از بین رفت، مردم آنچه را برایشان مهم بود دوباره کشف کردند. آنها مشاغلی را که باعث نارضایتیشان میشد کنار گذاشتند و با خانوادههایشان به حومه شهر نقل مکان کردند. چیزهای سادهای مانند پیادهروی در فضای باز جایگزین غذاخوریها شد. رفتوآمد کمتر به معنای وقتگذاشتن بیشتر برای خانواده و پروژههای خلاقانه شد و شاید برای اولین بار پس از مدتها، مردم صادق شدند. صادق در خصوص آنچه میخواستند و آنچه به آن اعتقاد داشتند. صادق در خصوص مشکلاتی که در خانواده، گروههای دوستان، محل کار، شهرها و بهطور کلی جامعه با آن روبهرو بودند.
ژولیو متوجه شد که این صداقت پتانسیل تغییر جهان را دارد و ظرفیتی برای تغییر ایجاد کرده است؛ اما احتمالا دوام نمیآورد؛ زیرا قدرتمندترین نیروهایی که جهان ما را اداره میکنند به آن اجازه نمیدهند. آنها میخواهند روی کلیکهای ما، مکالمات ما، دلارهایمان، کارهایمان، رأیهایمان و در یک کلام زندگیمان کنترل داشته باشند. تنها راهی که میتوانیم آن سیستمها را شکست دهیم، مقاومت در برابر فراخوانها برای ادامه حرکت و «بازگشت به حالت عادی» است. مجبوریم سمزدایی کنیم.
ژولیو ونسان گامبتو در کتاب دیگر شما را دنبال نمیکنم، ممنون! برای راههای رهایی ما و بازگشت به زندگی اصلیای که خواهانش هستیم یک طرح اساسی ارائه میکند تا بهصورت فردی و جمعی، متعهد شویم از ایمیلها و اشتراکهایمان گرفته تا ارزیابی مجدد حضور افراد و ایدهها و عاداتی که دیگر در خدمت ما نیستند و ما را خوشحال نمیکنند، سمزدایی کنیم.