این رمان یک زن است، رمان تمدنی است که به دست خشونت ویران شد، خشونت انسانهایی که تا دیروز مسالمتآمیز کنار هم میزیستند.
لولا، آن گاه که در اوایل دهه پنجاه سبکپای در مجلس رقصی در قاهره میرقصید، از زندگی چه میدانست؟
در این رمان، سرگذشت لولا طی نیم قرن با افول مداوم مسیحیان شرق که همیشه بر این باور بودهاند که خداوند مراقب سرنوشتشان است، در هم میآمیزد.