این مدعای رایج در مجادلات فلسفی کنونی که عقل مردانه است، ناگزیر این فکر را به ذهن متبادر میکند که هر آنچه برای مرد معقول و درست است، ممکن است در مورد زن صدق نکند.
این کتاب نشان میدهد که مردانه بودن عقل انسان تنها به یکسونگری سطحی زبان خلاصه نمیشود، بلکه ریشههای آن در دل سنت فلسفی غرب نهفته است. قصد این نیست که بگوییم زن حقیقت خاص خود دارد یا ضوابطی مشخصا زنانه برای باورهای عقلانی هست. غرض، اقامه نظری است که لافزنیهای عقل را کم و بیش رسوا میکند. گذشته از این، جنسیت یکی از چیزهایی است که تصور میرود اندیشه به راستی عقلانی باید از آن برکنار باشد. این باور که اگر همه ذهنها عقلانی باشند اساسا فرقی با هم ندارند، زیربنای بسیاری از ایدئالهای اخلاقی و سیاسی ماست.