ما، چه مرد و چه زن، در حالی که خودمان نیز بخشی از موضوعی هستیم که در فهماش میکوشیم، ساختارهای تاریخی نظم مذکر را، در قالب طرحوارههای ناخودآگاه ادراک و ارزیابی، در بدنمان جای دادهایم. بدینسان، هنگام تلاش برای فهم سلطهی مذکر چه بسا به طرز تفکراتی متوسل شویم که خود محصول این سلطهاند. یگانه امید ما برای خروج از این چرخه یافتن راهبردی عملی برای عینیت بخشیدن به سوژهی عینیسازی علمی است. راهبردی که میخواهم در این جا اتخاذ کنم استفاده از نوعی تجربهی آزمایشگاهی است ... این راهبرد تحلیل قومنگارانهی ساختارهای عینی و صور شناختی یک جامعهی تاریخی خاص و درعینحال بیگانه و بسیار نزدیک به ما، یعنی جامعهی بربرهای کابیلی را، که در عین غریببودن آشنا نیز هست، ابزاری برای جامعهکاوی ناخودآگاه مردمحور میداند که از پس عینیت بخشیدن به مقولههای این ناخودآگاه برمیآید. (از متن کتاب)