پذیرش این موضوع که، ما مظلوم واقع نشدهایم و تبعیضی وجود ندارد که بتواند ما را تحت سلطۀ خود درآورد و هرچه هست آن چیزی است که خود با خویشتنِ خویش کردهایم، در نوع خود ما را دچار اضطرابی کٌشنده میکند چون با همۀ آموزههای ما از کودکی تا به امروز در تضاد است. پذیرفتن آنچه گفته شد دقیقاً مانند کاری است که ابراهیم با بتان کرد؛ همه را شکست و تبر را بر دوش بتِ بزرگ نهاد. حالا ضمیرِ ناخودآگاه با قبول این باور همۀ آنچه روحِ ما را بهواسطۀ آن به اسارت گرفته است را باید بشکند و تقصیر را نیز گردن همان بیندازد.