بخش اول این کتاب، رویکردهای مختلف به بازنماییها و روالهای ذهنی را که در چهار دهه اخیر از پژوهشهای علوم شناختی حاصل شدهاند مورد بحث قرار میدهد. مناقشات فراوانی بر سر مزایای رویکردهای مختلف وجود داشته و بسیاری از نظریهپردازان ممتاز علوم شناختی سرسختانه در حمایت از برتری رویکرد موردپسند خود استدلال کردهاند. رویکرد این کتاب بیشتر التقاطی است؛ زیرا من معتقدم که نظریههای مختلف بازنمایی ذهنی که هماکنون در دسترس هستند یکدیگر را تکمیل میکنند و در تقابل با یکدیگر قرار نمیگیرند. ذهن انسان به طرز خارقالعادهای پیچیده است و فهم ما از آن زمانی میتواند بیشتر شود که به استفاده ذهن از قاعدهها، مانند قاعدههایی که پیشتر اشاره شدند، و بسیاری از انواع بازنماییهای دیگر، مانند بازنماییهای نه چندان آشنا، توجه کنیم. این بازنماییهای ناآشنا شامل بازنماییهای «پیوندگرا» یا بازنماییهای «شبکه عصبی» میشوند که در فصل 7 مورد بحث قرار خواهند گرفت...