اکثر مردم فکر میکنند ارواح فقط شبها، یا در شب هالوین که کل جهان تاریک و دیوارها نازک هستند ظاهر میشوند. اما در حقیقت ارواح همه جا هستند. روی قفسه نانها در سوپر مارکت محلهتان، وسط حیاط مادربزرگ و یا حتی روی صندلی جلویی اتوبوس.
صرفا به این دلیل که شما ارواح را نمیبیند نمیتوانید وجود آنها را تکذیب کنید.
سر کلاس تاریخ بودم که یک مرتبه احساس کردم چیزی مثل قطرههای باران، تپ تپ تپ به شانهام میزند. بعضی افراد به این حس چشم بصیرت و برخی شهود میگویند. همان حسی که درونت را غلغلک میدهد و مدام در گوشت زمزمه میکند یه خبرایی هست.
خب قطعا این اولین باری نبود که در همین چند وقت چنین چیزی را تجربه میکردم. حتی اولین باری نبود که در مدرسه به سراغم میآمد. مثل همیشه سعی کردم خودم را به کوچه علی چپ بزنم، اما فایدهای نداشت. حواسم بدجوری پرت شده بود و خودم میدانستم تنها کاری که از من بر میآمد، تسلیم شدن بود. باید میرفتم و ته و توی قضیه را در میآوردم.
نگاهم به نگاه جاکوب در سمت دیگر کلاس، گره خورد و او سری تکان داد.
مطمنا جاکوب نمیتوانست تپ تپ تپ آشنا را حس کند اما مرا به قدری خوب میشناخت که میدانست من کی گرفتار این حس میشوم.
…