اگر تاریخ را حرکتی هدفمند در تبدیل پندار انسانی به مفاهیم بدانیم، آنگاه باید گفت تاریخ عکاسی سرشار از عناصر غیرقابل انتظاری است که وجد و عطش ما را نسبت به سرنوشت عکاسی در طول دو قرن گذشته برمیانگیزد. در این غایت زماننگاری، آنچه شرح وقایع عکاسی را جذاب میکند این است که قرار گرفتن در متن علم تاریخ، برایم به مثابه رها شدن با تخته پارهای سبک بر موجی پیدا و پنهان است که هرچه پیش میروی افقهای دنیای عکاسی برایت نامحدودتر و وسیعتر میشود. تاریخ عکاسی اولینبار نیست که برگردان میشود، دیدگاههای مختلفی مبتنی بر واقعه یا ایده هر یک به شکل مستقلی به این شرح تاریخی جذابیت میبخشند، ولی همه این بررسیها جملهگی یک هدف و رسالت بزرگ را گوشزد میکند و آن اعتبار بخشیدن به «نگریستن» است؛ جدالی ازلی ابدی با آلزایمر لحظهها، مکانها و اشیا، توجه عاشقانه و صبورانه به جزئیات؛ شاید عکاسی، همین باشد! و راستی که عجب شیفتگی مقدسی است عکاسی.