در هفتههای پیش آپارتماناش را خالی و آن چه را میخواست نگاه دارد انبار کرده بود. هنگام بستهبندی کتابها چشماش به اثری از سارتر افتاد: «اگزیستانسیالیسم انسانگرایی است.» این کتاب کم برگ را گشود و جملهای را خواند که سالها پیش زیر آن خط کشیده بود: «انسان چیزی است که خود از خود میسازد.» به این جمله میاندیشید و هم زمان به حرفهای شالبرشت درباره آلفاروموی دارای دو کاربراتاش گوش میداد که مکانیکی «شهر - دهات دانشگاهی» (مایل بود مقصودش را اینگونه بیان کند) تعمیر آن را خیلی طول داد: «فکرشو بکن، یه هفته طول کشید تا ماشینمو تحویل دادن! عجب، ما کجا زندگی میکنیم؟»