هدر گودنکاف


تولیدکننده

بازه‌ی قیمت (تومان)

از

تا

مرتب‌سازی
تعداد تصاویر
مهمان شبانه
  • همراه با تخفیف
  • 220,000 تومان
  • با تخفیف: 187,000 تومان
مهمان نیمه‌شب
  • همراه با تخفیف
  • 279,000 تومان
  • با تخفیف: 237,150 تومان
تکه‌های گمشده
  • 30,000 تومان
  • با تخفیف: 30,000 تومان

مهمان شبانه

  • 220,000 تومان

وایلی لارک، نویسنده‌ جنایت‌های واقعی، ناراحت نیست که به خاطر برف و کولاک در خانه‌ روستایی دورافتاده‌ای که برای نوشتن کتاب جدیدش اجاره کرده، گیر افتاده. آتش گرم و سکوت مطلق. شرایط ایده‌آلی است، فقط یک مشکل کوچک وجود دارد؛ سال‌ها پیش در همین خانه دو نفر بی‌رحمانه به قتل رسیدند و دختری بدون هیچ ردی ناپدید شد. با شدت گرفتن طوفان، وایلی خود را در خانه‌اش اسیر اسراری می‌بیند که در این چهاردیواری محبوس شده‌اند. و بعد کودکی را بیرون خانه در برف‌ها پیدا می‌کند. وایلی پس از نجات کودک شروع می‌کند به جست‌وجوی پاسخی برای سوال‌هایش؛ ولی خیلی زود مشخص می‌شود که خانه‌ روستایی آنقدرها که او فکر می‌کرد، متروکه نیست و یک نفر حاضر است برای پیدا کردن آن بچه دست به هر کاری بزند.

مهمان نیمه‌شب

  • 279,000 تومان

زنی در توفانی برفی و مرگبار از یک مهمان ناخوانده پذیرایی می‌کند. او فکر می‌کرد که تنهاست... برای وایلی لارک، نویسنده رمان‌های جنایی، اهمیتی ندارد که در میان برف و توفان در یک خانه روستایی متروک باشد، جایی که در کنار آتش و سکوت کامل برای نوشتن کتاب جدیدش خلوت کرده است. همه چیز می‌توانست عالی باشد، اگر این واقعیت وجود نداشت که سال‌‌ها قبل، در این خانه، دو نفر در کمال خونسردی به قتل رسیدند و یک دختر بدون هیچ ردی ناپدید شده بود. با شدیدتر شدن توفان وایلی خود را در داخل خانه گرفتار می‌بیند تسخیرشده با اسرار پشت دیوارهای آن و همین‌طور تسخیرشده با رازهای خودش. او یک کودک را در برف‌های بیرون خانه پیدا می‌کند. خیلی زود معلوم می‌شودکه این خانه روستایی آن‌قدرها که او فکر می‌کرده متروک نیست و یک نفر برای پیدا کردن آن‌ها دست به هری کاری می‌زند.

تکه‌های گمشده

  • 30,000 تومان

لیدیا از پنجره آشپزخانه به بیرون خیره شده بود، آفتاب روشن ماه می شاخه‌های پیچ‌پیچ شبنم‌زده سیب‌زمینی‌های شیرینی را که مثل آبشار از قاب پنجره درست آن طرف توری آویزان شده بودند درخشان کرده بود. ساعت نزدیک هفت و سی دقیقه بود، حالا دیگر جک پانزده ساله و امی یازده ساله سوار اتوبوس شده بودند که مسیر چهل دقیقه‌ای را طی کنند و به مدرسه بروند. این آخرین روز مدرسه قبل از تعطیلات تابستانی بود...

صفحه‌ی 1